کوروشکوروش، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

قندک مامان

سرماخوردگی قندک - پروژه جیش - شیرین زبونیاش - سفر تهران

قند عسلم سلام  دو سه روزه که سرما خوردی و حال نداری و شبا تا صبح نمی خوابی از طرفی چون نوم نو هم ترک کردی اوضاع جالب نیست چون مسکن نداری  دیگه نوم نو به رویاها پیوسته و شما خیلی کم سراغشو می گیری. پروژه جیشم خدا رو شکر به جاهای خوب رسیده و پی پی رو کاملا می گی و جیشو یک خط در میون.دیشب رفته بودیم طرقبه تا حال و هوایی عوض کنیم یه دفعه گفتی جیش! با اینکه بیرون پوشکت می کنم ولی دیگه دوست نداری تو پوشک جیش کنی فکر کنم باید دیگه اصلا پوشک نکنم! بریم ادامه مطلب تا بقیه جریانات رو برا بگم: اینجا جمعه بود و صبح کله سحر ما رو بیدار کردی حسابی شیطونی کردی و ظهرش ناهار بابایی برامون کباب زد شما هم طبق معمول پای منقل بود...
16 خرداد 1393

خدانگهدار نوم نو

پسرم قند عسلم حدود یکماه و شایدم بیشتر میشه که شیر شبا رو قطع کردم اوایل یکمی بهانه گرفتی ولی خیلی زود با این مساله کنار اومدی تا میومدی سراغم بهت می گفتم ببین هوا تاریک شده کوروش دیگه شبا شیر نمی خوره چون بزرگ شده مرد شده  خیلی خوب به حرفم گوش می دادی و می پذیرفتی  یه روز تو پارک یه نی نی کوچولو رو بهت نشون دادم که مامانش می خواست بهش شیربده بعدش بهت گفتم ببین دندون نداره باید نوم نو مامانشو بخوره تا بزرگ بشه مثل شما با دقت نگاهش می کردی و گوش می دادی از اون روز مثال نی نی کوچولو رو برات میزدم و خدا رو شکر برای شیر شبا اصلا اذیت نشدی. تا اونجا که گاهی نصف شبا که بد خواب بودی و من خودم ناچار میشدم بهت پیشنهاد نوم نو بدم در کمال...
11 خرداد 1393

عکسای پارک ملت

این عکسا با تاخیر گذاشته شده ببخشید مامانی درگیر کارای تولدت بودم عکسا مربوط به جمعه 2/3/93 هست که برای گردش پارک ملت بودیم:         کوروش خان دنبال قاصدک می گرده       داری قاصدک فوت میکنی   یکی هم برای مامانی پیدا کردی     تمام قاصدکای پارکو کندی   قربون اون خنده هات برم تا میگم می خوام ازت عکس بگیرم میخندی   اینجا یواشکی رفتی سراغ قابلمه غذا و داری ماکارونی میخوری       روابط عمومی بیست تا یه بچه کوچولو میبینی زود دوست میشی   ...
10 خرداد 1393

تولد باب اسفنجی

    عشقم ببخشید عکساتو دیر گذاشتم آخه سرم شلوغ بود و درگیر مهمونی و این ور اون ور رفتن بودیم. روز تولدت حسابی حال کرده بودی  شبش بیخواب شدی و همش میگفتی باب اسفنجی  صبح که بیدار شدی تا چشمتو باز کردی گفتی: تولدمه!   تا چند روز بعد از تولدت تو حال و هوای تولد بودی و همش میگفتی: تولدمه! فکر میکنم بهت خوش گذشته و همه چیز بر وفق مرادت بوده         گیفت بچه ها و قسمت خوشمزه که عزیز و خاله جون خیلی در آماده کردن این قسمت زحمت کشیدند               ...
10 خرداد 1393

عشقم نفسم عمرم جونم دو ساله شد

پسر نازم تولدت مبارک عشقم امروز شما دو سالت میشه و ما همه خوشحالیم که خدای مهربون دو سال پیش فرشته ی نازشو پیشمون فرستاده خدایا شکرت برای این هدیه آسمونی  دیروز عزیز و آزی اومدن و شما سرت گرمه حسابی و با آلوچه مشغول بازی هستی عسلم امروز کلی بدو بدو دارم چون جشن تولد داریم جشن تولد باب اسفنجی                                            تولد ملینا و شما رو امروز  با هم می گیریم و...
5 خرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به قندک مامان می باشد